سرزمین مادری
مانیا رو:
روستایی که جولانگاه مادرم بود.گذرگاهی میان دوکوه.چشمه ای در دامنه کوه.
آوهی:
مادر بزرگم ،هنوزسیاه پوش مادرم بود.
توبرَه ریز:
با سینه ای فراخ مانده استوباستان شناسان حفاریش کرده بودند.به قول خودشان پله ایسینه اش را شکافته بودند.کودکیم آنجا بود!بازی می کرد و می دوید. می خندید و می گریست.برای شما که ایوار ،چشم هایتان در غربت مرطوب می شود..........
عکاس:میثم سعیدی
+ نوشته شده در دوشنبه سی ام تیر ۱۳۹۳ ساعت ۵:۲ ب.ظ توسط وحید سعیدی
|